توهممتنی روان... برای درک. نه برای خالی شدن.قدرتی برای فهم موقعیت.حِسَم را چطور دریافت می کنم؟آیا پاسخ می دهد؟سعی در فهیمدن دارم... مارپیچی در ذهن ها... معنا ها.مانند انفجاری در درون ستاره ها، مانند فوران تمام آتش فشان ها. و در انتها چیزی جز «هیچ» نیست. و همه چیزی که در تهی پنهان شده ست.آیا کسی می شنود؟ کسی این را درک می کند؟ هیچ معنایی صریح نیست. مانند بالا رفتن از تپه ی زمان. مانند قدم گذاشتن در جهان.در حال تعمیر. در حال تغییر... . از لجن خارج شدم اما هنوز آثار زهر را می بینم. پادزهر هنوز کامل نشده است.و ما آن را گم کردیم و به شروع برمی گردیم. ما به شروع بر می گردیم... .و جهانی برای گفتن دارم دریغ از شنونده ای.مفاهیم را معکوس می کنیم. جزء جزء می کنیم...تا به درک برسیم و این فقط پیچاندن دنیا ست، درحالی که تمام جواب ها در یک لحظه نهفته اند. و این ماییم. هر لحظه اشتباه می کنیم. شاید بهتر است تضاد ها را بپذیریم. و ما آن را گم کردیم. با ارزش ها تعریف می شوند. و تمامش را می خواهیم در جایی که تمام یک توهم است.نهانTags : توهم, دنیا, حقیقت فراسوی کاغذ سفید...
ادامه مطلبما را در سایت فراسوی کاغذ سفید دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : kaqazesefid بازدید : 41 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 19:40